توسل به سیدالشهدا علیه السلام
گریه میكردم ولی با آن وضو می ساختم داشـتـم بـا آبِ رویــم آبــرو می ســاخـتـم گریه ام غسل طهارت بود زیـر سایه اش فطرتم را از گناهان شست و شو می ساختم باید این مِی های جاری را گرفت و جمع كرد كوزه گر گر می شدم حتماً سبو می ساختم می گـرفـتم بیـشـتـر زآن چه تـوقع داشـتم تا خودم را با كریمان روبه رو می ساختم پیرهن مشكی تنم كردم ولی با نـخ نخـش ناقـصی های دل خود را رفـو می ساخـتم من رسول تُركم و روزی شوم قربانی ش چه سحـرها در خـیـالـم آرزو می ساختم امتحان كردم خودم روزی نمیگفتم حسین از شبـش تا صبـح با آهِ گــلـو می سـاختم عمر من طی شد میان سوختن یا سـاختن با لبش می سوخـتم با زلف او می سـاختم |